اولین کلمه ای که به زبان امام حسین جاری شد
از امام باقر علیه السلام روایت می کنند که در دوره کودکی امام حسین
علیه السلام کمی دیر زبان به سخن گفتن گشود و این امر این نگرانی را به
وجود آورده بود که مبادا او از نعمت حرف زدن محروم باشد؛ تا اینکه روزی به
همراه پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم به مسجد آمد و در نماز
جماعت آن حضرت شرکت کرد. وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
شروع به نماز کردند و تکبیر نماز را گفتند، حضرت حسین علیه السلام نیز
تکبیر گفتند. این اوّلین سخنی بود که از زمان تولد از زبان آن حضرت شنیده
شد. بدین ترتیب اوّلین کلمه ای که امام حسین علیه السلام بر زبان راندند
لفظ مبارک «الله اکبر» بود. وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
صدای تکبیر امام حسین علیه السلام را شنیدند دوباره تکبیر گفتند و باز
امام حسین علیه السلام آن را تکرار کردند و به این ترتیب به دنبال رسول
خدا صلی الله علیه وآله وسلم امام حسین علیه السلام هفت مرتبه تکبیر
گفتند.
از پیامبر چه شنیدی
روزی به امام حسین علیه السلام گفته شد که از رسول خدا صلی الله علیه
وآله وسلم چه شنیدی؟ آن حضرت در ضمن سخنانی طولانی فرمودند: از پیامبر
خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود: «خداوند تبارک و
تعالی کارهای مهم و بزرگ را دوست دارد و کارهای پست و حقیر را نمی پسندد».
ادب حسنین علیهماالسلام
امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام مصداق کامل ادب بودند.
نقل می کنند که وقتی امام حسن علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی
الله علیه وآله وسلم می خواستند پدر بزرگوارشان را صدا بزنند با تعبیر
«یا اباالحسین» صدا می کردند و امام حسین علیه السلام آن حضرت را
«اباالحسن» می خواندند و هر دو رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را
پدر صدا می کردند. اما چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رحلت
کردند آن دو بزرگوار علی علیه السلام را پدر خواندند.
آموزش وضو
در دوران کودکی روزی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام
دیدند که پیرمردی وضو می گیرد، اما وضوی او اشکال دارد. برای آنکه او را
متوجه اشتباه خود کنند و در عین حال به گونه ای این کار را انجام دهند که
پیرمرد ناراحت نشود، هر دو جلو آمدند و به پیرمرد گفتند: «تو بین ما قضاوت
کن که کدامیک از ما دو نفر وضویمان کامل است». آن گاه هر دو شروع به وضو
گرفتن کردند. وقتی وضوی آن دو تمام شد، پیرمرد متوجه اشتباه خود شد و رو به
آن دو کرد و گفت: «وضوی هر دوی شما کامل است و وضوی من درست نبود. اکنون
شیوه صحیح وضو گرفتن را از شما بزرگواران آموختم».
خبر شهادت امام حسین علیه السلام در روز تولّد
اسماء بنت عمیس می گوید: وقتی پس از تولد امام حسین علیه السلام او را
به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بردم آن حضرت او را در
آغوش گرفت و شروع به گریستن کرد. عرض کردم: یا رسول الله، چرا گریه می
کنید؟ آن حضرت فرمودند: «روزی این فرزندم را گروهی از افراد ستمگر امت من
خواهند کشت. خداوند شفاعتم را شامل حال آنها نکند». آنگاه پیامبر صلی
الله علیه وآله وسلم اضافه کردند: «ای اسماء، مبادا این خبر را به
دخترم فاطمه بگویی. او در وضعی است که این خبر برای او بسیار دردناک و غم
انگیز خواهد بود».
نقش نگین امام حسین علیه السلام
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که نقش نگین انگشتر امام حسین
علیه السلام عبارت «الحمداللّه» بوده است. از امام رضا علیه السلام نقل
شده است که نقش نگین انگشتر امام حسین علیه السلام «اِنّ اللّهَ بالِغُ
اَمْرِهِ» بوده است. این دو نقل تعارضی با هم ندارند؛ زیرا ممکن است آن
حضرت چند انگشتری داشته اند و هر یک از روایات مذکور به یکی از آنها اشاره
دارند.
تأثیر شهادت امام حسین علیه السلام در قلب ها
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در توصیف تأثیر شهادت امام حسین
علیه السلام در دل های مؤمنان می فرماید: «شهادت حسین علیه السلام در
دل انسان های با ایمان چنان حرارت و تأثیر عمیقی به جای می گذارد که هرگز
رو به سردی نمی گراید».
امام حسین علیه السلام جگر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از امام حسین علیه السلام با
تعابیر مختلفی چون «یکی از جوانان بهشت»، «گل پیامبر صلی الله علیه
وآله وسلم » و «محبوب من» و «فرزندم» و... یاد کرده اند و نهایت محبت
خویش را به آن حضرت از این طریق بیان کرده اند: «یا بُنیَّ انّک لَکَبِدی
طُوبی لِمَن اَحَبَّک و اَحَبّ ذُرّیتَک؛ ای پسرم، تو جگر منی. خوشا به
حال آن که تو را و ذریّه تو را دوست بدارد».
حسنین علیه السلام امامند
رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم بارها می فرمودند: «حسن علیه
السلام و حسین علیه السلام امامند، چه برای برطرف کردن ستم قیام کنند و چه
به سبب فراهم نبودن اوضاع قیام نکنند. پیروی از آندو واجب، و مخالفت و
ستیز با آنها دشمنی با من، و دوستی با آنها دوستی با من است».
آخرین سخنان امام حسین علیه السلام
بنابر نقلی کلماتی که امام حسین علیه السلام پس از بر زمین افتادن در
قتلگاه کربلا به زبان جاری ساختند، عبارت بوده است از: «الهی رِضا
بِقَضائِک، صَبرا عَلی بَلائِک، تَصْدیقا لِاَمْرِک، لامَعْبوُدَ سِواکَ؛
خدایا به حکم تو راضی ام؛ بر بلای تو صابرم؛ دستورهایت را تصدیق می کنم؛ و
جز تو معبودی نیست».
نترسیدن از تهدید
عَقْبَة بن سَمْعان می گوید: «از مدینه تا مکه و از مکه تا عراق و تا
لحظه شهادت حسین علیه السلام حضور داشتم. خطبه ها، گفتگوها و سخنان و
احتجاجات او را شنیدم. او هرگز حاضر به بیعت و تسلیم نشد و هرگز سخنی از او
مبنی بر اینکه بگذارید بروم، از او شنیده نشد، مگر برای اتمام حجّت». آن
حضرت شجاعت و بلندنظری داشت، روح او کریم و بزرگوار بود، دارای شهامت و
حمیّت بود و لحظه ای تسلیم ستم نشد. آن همه توطئه، آن همه محاصره، ترور
مؤمنان و صحابه پیامبر و داستان مسمومیّت برادرش امام مجتبی علیه السلام
هرگز او را مرعوب نکرد و مانع ادامه راه او نشد و حتی لحظه ای هرچند
کوتاه، تسلیم تهدیدها و تطمیع های دشمن نشد.
مرقد امام حسین علیه السلام در گذر تاریخ
تعدی ناپاکان به قبر امام حسین علیه السلام
در زمان هارون الرشید، زیارت امام حسین علیه السلام چنان رایج بود که حرم
ایشان از جمعیت موج می زد و در آن مکان پیوسته ازدحام عجیبی بود. این
موضوع، باعث ترس هارون الرشید شد. ترس وی از آن بود که مبادا مردم در اثر
این اجتماع و ازدحام و زیارت، به اولاد امیرالمؤمنین علیه السلام رغبت و
علاقه نشان دهند و بدین ترتیب، حکومت و خلافت از عباسیان به علویان منتقل
شود. از این رو، به والی کوفه فرمانی فرستاد. والی کوفه نیز پیرو نامه
هارون، قبر امام حسین علیه السلام را خراب کرد و اطراف آن ساختمان ساخت و
بر زمین های آن مزارعی راه اندازی کرد.
حسین علیه السلام ، آرام جان ها
با تخریب مرقد مطهر امام حسین علیه السلام در زمان هارون الرشید، علاقه
مردم از زیارت آن امام هرگز بریده نشد. بی توجهی خلفای پس از هارون الرشید
نیز این امر را تشدید کرد؛ تا اینکه در زمان متوکل، به او خبر دادند که
مردم به زیارت قبر حسین بن علی علیه السلام می آیند و اجتماع می کنند.
متوکل لشگری فرستاد و آنجا را خراب کردند، ولی مردم در موسم زیارت، باز هم
جمع می شدند و حتی از کشته شدن باکی نداشتند. آنان می گفتند: «اگر همه ما
کشته شویم باز هم بازماندگان و نسل های پس از ما به زیارت خواهند آمد».
نشانه قبر حضرت
در کنار قبر نورانی امام حسین علیه السلام ، درخت سِدری بود که علامت و
نشانه قبر بود و مردم به وسیله آن قبر را می شناختند. ناپاکان دولت عباسی
هنگام تخریب مرقد امام حسین علیه السلام آن درخت را نیز از ریشه درآورند.
وقتی این خبر به گوش جریر یکی از صحابه پیامبر رسید، تکبیر گفت و شگفت زده
شد؛ زیرا در حدیث معروفی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیده
بود که آن حضرت سه مرتبه فرموده بودند: «خدا، قطع کننده درخت سِدر را لعنت
کند». جریر پس از شنیدن آن خبر گفت: «الان معنای حدیث را فهمیدم».
جنایت عباسیان
متوکل، خلیفه عباسیان، پس از تخریب مرقد مطهر امام حسین علیه السلام ،
دستور داد بر سر راه ها افراد مسلحی را بگمارند تا هر کس به زیارت امام
حسین علیه السلام برود او را بکشند یا آنقدر شکنجه دهند تا بمیرد. آنان
آنقدر جنایت کردند که شاعر عرب زبان درباره آنان گفت: «به خدا سوگند! اگر
بنی امیه فرزند دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را مظلومانه
کشتند، پس پسرعموهای ایشان (یعنی بنی عباس) همانند آنان جنایت کردند. آنان
قبر او را ویران ساختند. بنی عباس افسوس خوردند که نتوانستند در قتل حسین
بن علی علیه السلام شرکت کنند. از این رو، به قبر پاکش یورش آوردند و او
را در آرامگاهش دنبال کردند».
عطر تربت حسینی
متوکل، خلیفه عباسیان، پس از تخریب مرقد امام حسین علیه السلام به هیچ کس
اجازه زیارت آن حضرت را نمی داد و با زائران به شدت برخورد می کرد. یکی
از عاشقان حسینی که در آن زمانه می زیست، چنین می گوید: مدتی طولانی بود
که به زیارت نرفته بودم. تصمیم گرفتم خود را به خطر اندازم و به زیارت روم.
مرد عطر فروشی نیز با من همراه شد. روزها پنهان بودیم و شب ها راه می
رفتیم. نیمه شبی از میان دو پاسگاه که در خواب بودند عبور کردیم و خود را
به سر قبر امام حسین علیه السلام رساندیم. هنگامی که خود را به روی آن
انداختیم، بوی خوشی از آن به مشام ما رسید که هرگز مانند آن را در عطرها
ندیده بودیم. من به آن عطر فروش که همراهم بود، گفتم: «این بوی چیست؟» او
گفت: «به خدا من عطری مانند آن نبوییده ام».
کرامت قبر حسین علیه السلام
کرامات امام حسین علیه السلام تنها به زمان حیات آن حضرت محدود نمی شود،
بلکه پس از شهادت ایشان نیز، افزون بر شفای بیماران و برآورده شدن حاجات،
کراماتی از قبر مطهر و نورانی آن حضرت آشکار شده است. یکی از کسانی که از
سوی متوکل، مأمور ویران سازی مرقد امام حسین علیه السلام بود، می گوید:
«هنگامی که متوکل مرا برای ویران کردن قبر حسین علیه السلام فرستاد، به آن
ناحیه رفتم، و دستور دادم گاوها را بر قبرها براندند، ولی وقتی به قبر
حسین رسیدند، بر آن عبور نکردند. من با عصا به آنها زدم تا اینکه عصا در
دستم شکست، ولی به خدا از قبرش نگذشتند و بر آن گام ننهادند».
برخی از آثار نهضت عاشورا
گرچه در ماجرای نهضت عاشورا امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش به
ظاهر شکست خوردند، اما از توجه به دست آوردهای این واقعه به خوبی معلوم
می شود که پیروز واقعی امام حسین علیه السلام است. آن حضرت با انتخاب
شهادت و جنگ با دشمن موجب شد که:
1. اسلام از نابودی حتمی که در پی سلطه یزید پیش می آمد نجات یافت؛
2. نفوذ دینی و سیاسی بنی امیّه بر افکار عمومی قطع شد؛
3. روح مبارزه با ستم در رگ های آحاد جامعه اسلامی از نو به جریان افتاد؛
4. روحیه شهادت طلبی و صبر و مقاومت را در مردم تقویت کرد؛
5. بیداری مردم و تقویت مسئولیت اجتماعی را در آنها موجب شد؛
6. الگویی عینی برای نهضت های آزادی بخش به وجود آورد؛
7. اسباب نابودی حکومت ستمگر یزید را فراهم کرد؛
8. زمینه شناخت بیشتر امامت را فراهم ساخت.
رمز جاودانگی عاشورا
ویژگی های خاصی که نهضت امام حسین علیه السلام داشت موجب شد که این حرکت
بزرگ همیشه ماندگار باشد. در پاسخ به این پرسش که «چه عواملی موجب
جاودانگی این نهضت شد؟» پاسخ های مختلفی بیان شده که از جمله می توان به
این موارد اشاره کرد:
1. خدایی بودن نهضت؛ یعنی امام حسین علیه السلام و اصحابش در این قیام و
مبارزه بزرگ انگیزه الهی داشتند و هدفشان حمایت از دین و احیای احکام آن
بود؛
2. رهبری بی نظیر امام حسین علیه السلام ؛
3. تلاش های اهلبیت علیهم السلام پس از حادثه کربلا؛
4. اهتمام شیعیان به پاسداری از دست آوردهای انقلاب عاشورا و پافشاری بر زنده نگهداشتن خاطره عاشورا در طول تاریخ؛
5. کیفیّت خود حادثه عاشورا و وجود مردان شجاع و فداکار و بااخلاص و مؤمن
از یک سو و دژخیم های حیوان صفت که اثری از خوی انسانی و اخلاق شایسته در
آنها دیده نمی شود و از ارتکاب هرگونه جنایت و رذالت خودداری نکردند، از
سوی دیگر.
اهداف قیام امام حسین علیه السلام
در مجموعه سخنان امام حسین علیه السلام و اصحاب فداکارش و همین طور
روایات اهلبیت علیه السلام به برخی از اهداف قیام جاودانه عاشورا اشاره
شده است. برخی از اموری که هدف قیام امام حسین علیه السلام ذکر شده اند،
عبارتند از:
1. زنده کردن اسلام و پاسداری از دست آوردهای آن؛
2. آگاه کردن مردم از ماهیّت واقعی زمامدارانی چون یزید؛
3. احیای سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و سیره امام علی علیه السلام ؛
4. اصلاح وضع جامعه اسلامی و از بین بردن فسادهای ناشی از حاکمیت ستمگران؛
5. آزادسازی مسلمانان از سلطه زر و زور و تزویر؛
6. حاکمیّت بخشیدن به مجموعه تعالیم اسلامی و فراهم کردن زمینه رشد و تربیت انسان های صالح؛
7. از بین بردن بدعت ها و کج روی ها؛
8. تقویت اراده امت اسلامی و ترویج روحیه سلحشوری و جوانمردی در بین آحاد جامعه اسلامی.
عزاداری برای امام حسین علیه السلام
برپایی مراسم عزاداری برای امام حسین علیه السلام علاوه بر زنده
نگهداشتن خاطره شهید کربلا و تقویت روحیه مسئولیت پذیری و نشان دادن
احساسات پاک انسان های با ایمان نسبت به اهلبیت علیهم السلام و ارزش
های متعالی، نوعی اعتراض به ستمگران و حمایت از مستضعفان و مظلومان است.
این امر حسّ عدالت خواهی و انتقام جویی از ستمگران و ظالمان را تقویت می
کند و باعث وحدت و یکدلی نیروهای مؤمن و متعهد می شود. همچنین عزاداری
برای امام حسین علیه السلام سبب می شود که شور و عاطفه از شعور و شناخت
برخوردار شود و مکتب عاشورا به مانند فکری سازنده و حادثه ای الهام بخش
همواره تأثیر خود را حفظ کند و در نهایت عزاداری، احیای خط خون و شهادت و
رساندن صدای مظلومیت اهلبیت علیهم السلام به گوش تاریخ است.
برخی از شعارهای عاشورا
در روز عاشورا و قبل و بعد از آن جملات بسیار ارزشمندی از امام حسین علیه
السلام و یاران شجاع و فداکارش بیان شده است که هریک اهداف و پیام های
آموزنده و هشدارهای حیات بخشی را گوشزد می کنند که توجه به آنها در طول
حیات بشر آموزنده است. برخی از آن سخنان نورانی را با هم مرور می کنیم:
1. مرگ سرخ بهتر از زندگی ننگین است.
2. اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، دست کم در دنیا آزادمرد باشید.
3. مرگ بهتر از تحمل ننگ و ننگ بهتر از داخل شدن در آتش دوزخ است.
4. محال است که تن به پستی بدهیم.
5. خشنودی خداوند خشنودی ماست. ما بر بلا و امتحان او صبر می کنیم.
عاشورا و امر به معروف و نهی از منکر
از جمله اهداف مهم حماسه خونین کربلا احیای عنصر امر به معروف و نهی از
منکر است. امام حسین علیه السلام در وصیتی که به برادر بزرگوارشان محمد
حنفیّه می نویسند، در این باره چنین می فرمایند: «من نه به سبب خودخواهی
یا خوشگذرانی و نه برای ایجاد فساد و ترویج ستمگری قیام کرده ام؛ بلکه
انگیزه من از قیام انجام دادن تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر» است. می
خواهم از این طریق اصلاحاتی را در امت جدم رسول خدا صلی الله علیه
وآله وسلم انجام دهم و روش من روش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام است».
بر همین اساس در زیارت آن حضرت تصریح می کنیم: «اشهد انّک... اَمَرتَ
بِالمعروف و نَهَیتَ عن المنکر و جاهدتَ فی سبیلِاللهِ حتی اَتاکَ الیقین؛
شهادت می دهم که تو امر به معروف و نهی از منکر کردی و آنگونه در راه
خدا به جهاد پرداختی که به یقین کامل دست یافتی».
کرامات امام حسین علیه السلام
نفس مسیحایی امام حسین علیه السلام
یکی از یاران امام حسین علیه السلام به نام یحیی می گوید: خدمت آن حضرت
بودیم. جوانی گریان وارد شد. حضرت فرمود: «چرا گریه می کنی؟» جوان گفت:
«اکنون مادرم بدون وصیت از دنیا رفت. او مالی دارد و به من گفته بود که
درباره آن اقدامی نکنم تا خبر دهد». حضرت فرمود: «به سوی او برویم» جنازه
در اتاق بود. حضرت دعا کرد که او زنده شود و وصیت کند. پس خداوند او را
زنده کرد و زن شهادت گویان برخاست و نشست. چون نگاهش به امام حسین علیه
السلام افتاد گفت: «مولای من! داخل شو و هر دستوری داری بفرما». حضرت داخل
شد و فرمود: «رحمت خدا بر تو باد! وصیت کن». زن گفت: یک سوم اموالم را برای
شما قرار دادم تا به هر یک از دوستانت که خواستی بدهی و دو سوم دیگر ـ اگر
پسرم از دوستان شما است ـ برای او باشد و گرنه از او باز پس گیر». سپس آن
زن از امام حسین علیه السلام درخواست کرد تا بر جنازه او نماز بخواند. و
بدین ترتیب، امام حسین علیه السلام اعجازی مسیح گونه از خود به یادگار
گذاشت.
خاطره کودکی امام باقر علیه السلام
زُراره، از یاران امام پنجم می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض
کردم: «آیا شما امام حسین علیه السلام را درک کرده اید؟» حضرت فرمود:
«آری، به یاد دارم در مسجد الحرام با او بودم که ناگهان در مسجد سیل آمد.
مردم روی مقام ابراهیم می ایستادند. برخی از مردم نیز از مسجد بیرون می
رفتند و می گفتند: «مقام را آب برد» و بعضی می گفتند: «مقام، به جای خود
است» امام حسین علیه السلام به من فرمود: «اینها چه می کنند؟» گفتم: «می
ترسند سیل مقام را ببرد». فرمود: با صدای بلند بگو: خداوند، مقام را نشانه
قرار داده است و از بین نخواهد رفت». پس مردم آرام شدند.
شفای بیمار
اولیای خدا، در پیشگاه او کمال احترام و آبرو را دارند؛ تا آنجا که اگر از
خدا چیزی را بخواهند، برآورده می شود. امام حسین علیه السلام نیز که در
پیشگاه خدای سبحان جایگاه ویژه ای دارد و به برکت وجود آن حضرت و قدم های
ایشان بسیاری از حاجت های مردم برآورده می شد. آورده اند، یکی از
مسلمانان به سختی در آتش تب می سوخت. امام حسین علیه السلام به عیادت او
رفت. همین که از در خانه وارد شد، بیمار از تب رهایی یافت. آن حضرت کنار
بستر بیمار نشست و احوال او را پرسید. بیمار عرض کرد: «از قدم مبارک شما
بسیار خشنودم که آمدید و به برکت قدم شما، تب من برطرف شد». امام حسین
علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند! پروردگار چیزی را نیافریده، مگر این که
او را به پیروی از ما فرمان داده است».
نفرین امام حسین علیه السلام
روز عاشورا، هنگامی که سراسر بدن امام حسین علیه السلام مجروح شده بود و
امام واپسین لحظات زندگی را می گذراندند، فرد ناپاکی از لشگر یزید با
گستاخی صدا زد: «ای حسین! آیا نمی بینی که آب فرات چنان موج می زند؟ از
آن نخواهی آشامید تا مرگ را با لب تشنه بچشی». این گفتار جسورانه، امام را
سخت ناراحت کرد؛ تا آنجا که از خداوند درخواست کرد: «خدایا! این شخص را در
شدت تشنگی بمیران». پس از مدتی، همین شخص ناپاک، بیماری تشنگی گرفت؛ به
گونه ای که هر چه آب می آشامید، سیراب نمی شد. روزی آنقدر آب خورد که
از دهانش بیرون آمد و وضع او به همین حال بود تا در شدت تشنگی و خواری مُرد
و با ذلت و بیچارگی به جهنم رفت.
حجّتی دیگر برای دشمنان
پس از عاشورا، هنگامی که لشگر یزید سر مطهر امام حسین علیه السلام و
یارانش را به سوی شام می بردند، شبی به خوردن غذا سرگرم شدند. ناگهان
دیدند قلمی از آهن در دیوار دیده شد که با خون نوشت: «آیا کسانی که در قتل
حسین علیه السلام شرکت داشتند، امید دارند که در روز قیامت مشمول شفاعت
جدش، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شوند؟». این واقعه، به جز
کتاب های شیعه، در چند منبع اهل سنت نیز آمده است.
کنیه اباعبدالله
شاید علت اعطای کنیه «ابا عبدالله» به امام حسین علیه السلام از سوی
پیامبر گرامی اسلام و بی تردید از ناحیه خداوند متعالی، خلوص او در برابر
حضرت حق بود. کسی که در روز عاشورا کمال بندگی و عبودیت را در عرصه گیتی به
نمایش گذاشت و با انجام برترین عبادت قهرمان میدان عبودیّت ذات اقدس الهی
شد. همچنین از آنجا که «اب» در لغت به معنای معلم و مربی نیز استعمال شده
است، سیّدالشهدا علیه السلام پدر و مربی تمام بندگان خداست و در حقیقت،
جاودانگی پرستش خدای سبحان در زمین، از آثار وجودی اوست؛ همانگونه که امام
رضا علیه السلام درباره کنیه «ابوالقاسم» برای پیامبر اسلام صلی الله
علیه وآله وسلم فرمود: «از سویی علی علیه السلام تقسیم کننده بهشت و
جهنم است و از سوی دیگر، وی از اوان کودکی دست پرورده رسول اکرم صلی الله
علیه وآله وسلم بود. پس او «ابوالقاسم» است»
با عظمت ترین شهادت
انسان در حال زندگی از عقل و وجدان استفاده می کند، محبت و عشق می ورزد،
می تواند جهانی را آباد کند، از علم و معرفت و جهان بینی، روشنایی کسب
می کند و هزاران امتیاز دیگر. هر اندازه شهید از مزایا و عظمت های حیات،
آگاه تر باشد و هرچه بیشتر توانایی استفاده از آنها را داشته باشد، شهادت
او از عظمت بالاتری برخوردار می گردد. انسان آگاه با از دست دادن هر یک از
امتیازها و عظمت ها در حقیقت جهانی را از دست می دهد؛ زیرا هر یک از
آنها به تنهایی می تواند هدفی برای زندگی و توجیه کننده آن باشد. حال، می
توانیم این معنا را به خوبی درک کنیم که چرا شهادت امام حسین علیه السلام
با عظمت ترین شهادتی است که در تاریخ بشر روی داده است؛ زیرا او با شناخت
همه ابعاد و امتیازهای زندگی و توانایی برخورداری از آنها، دست از زندگی
شسته است.
نماز ظهر عاشورا
وقتی هیئت های عزاداری در روز عاشورا، همه خیابان ها را با صدای سنج و
طبل و زنجیر و بوی خوش اسپند، خوشبو می کنند، آن وقت یک لحظه بسیار خوب از
راه می رسد؛ لحظه ای که بهترین فرصت برای خوشحال کردن خداوند و آقا امام
حسین علیه السلام است؛ لحظه نماز، نماز ظهر عاشورا. همان نمازی که امام
حسین علیه السلام برای برپا داشتن آن، با دشمن جنگید و خود و بهترین
عزیزانش را فدا کرد. همان نمازی که خود امام حسین علیه السلام هم در روز
عاشورا و در وسط های جنگ آن را خوانْد و به همه مردم فرمود که مواظب نماز
باشند و با خواندن آن، اسلام را زنده کنند. پس اگر می خواهیم از این فرصت
خوب برای خوشحال کردن امام حسین علیه السلام و یاران و فرزندان ایشان
استفاده کنیم، لازم است در ظهر عاشورا، همراه تمام هیئت ها، زیر آفتاب و
روی سنگفرش های خیابان، به نماز بایستیم و همه با هم، صدای «اللّه اکبر»
را در خیابان و شهرمان پخش کنیم.
منبع: پایگاه حوزه