پیامبر اکرم دارای خُلقی عظیم و منشی کریم و اخلاق اجتماعی نیکو بود به
گونهای که مردم در اولین برخورد با ایشان شیفته اخلاق کریمانه او
میشدند، این روش در دوران حکومتی ایشان نه تنها کم رنگ نشد بلکه اصحاب
شرمسار اخلاق آن نبی رحمت بودند در مبحث به پنج خصلت حکومتی حضرت اشاره می
شود:
الف) محبت به اصحاب
به کارگیرى محبّت، بهترین راهکار تبلیغى و روش عبور دادن پیامهاى الهى
از مرز حسّ و عقل و نفوذ دادن آنها به عمق جانهاست. پیام الهى، علاوه بر
نفوذ در عقلها، باید در دلها نفوذ کند و در عمق روح وارد شود تا همه
قواى انسان را در اختیار بگیرد.
پیامبر اکرم، با تکیه بر "محبّت"، توانست از عهده تبلیغ دین و پیاده سازی
اسلام برآید و با نفوذ دادن پیامهاى سازنده الهى در عمق جان، انسان را
متحوّل سازد و آنها را در راه رسیدن به مقصد اعلاى انسانیت و جامعه برتر
توحیدى به حرکت درآورد.
ب) پیوند برادری
بر پایه متون تاریخی، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى منسجم کردن
هواداران خود، دو بار از طرح پیوند برادرى بهره گرفت: یک بار قبل از هجرت
(در مکّه) و بار دوم، پس از هجرت به مدینه.
این اقدام سیاسى الهى، به خصوص پس از هجرتِ مسلمانان به مدینه، در تأسیس
نخستین حکومت اسلامى، نقشى بنیادین داشت؛ زیرا جامعه اسلامى، از یک سو با
خطر مشرکان قریش و عموم بت پرستان و همچنین، خطر یهود مدینه که در داخل و
خارج شهر، زندگى مىکردند و ثروت و امکانات فراوانى داشتند مواجه بود و از
سوى دیگر، نیروهاى تازه مسلمان، دچار از هم گسیختگى بودند، دو طایفه اوس و
خزرج، با هم دشمنى و کینه دیرینه داشتند و میان مهاجران و انصار، از نظر
فکرى و فرهنگى، اختلاف وجود داشت.
پیامبر اسلام، با الهام الهى، همچون سیاستمدارى پخته و کار آزموده، با به
کارگیرى مجدّد طرح برادرىِ دینى، میان مسلمانان و به ویژه مهاجران و
انصار، وحدت سیاسى و معنوى ایجاد کرد و بدین سان بر معضل اختلافات داخلى
فائق آمد و با انسجام پیروان خود در برابر دشمنان اسلام حکومت اسلامى را
بنیان نهاد.
اجراى این طرح، بدین گونه بود که روزى در یک انجمن عمومى، ایشان رو به
هواداران خود کرد و فرمود:" دوتا دوتا با یکدیگر برادر شوید". در تواریخ
اسلامى، مشخّصات کسانى که با هم برادر شدهاند، ضبط شده است و زیباترین
انتخاب، انتخاب شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود که امام على علیه
السلام را به برادرى خود، انتخاب کرد.
شیخ طوسى به نقل از ابن عبّاس در کتاب امالی میگوید چون آیه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ1
(همانا مؤمنان، برادرند) نازل شد، پیامبر خدا میان مسلمانان، برادرى
برقرار کرد، تا آن که میان همه یارانش، برحَسَب منزلتشان، پیوند برادرى
برقرار ساخت. آن گاه به على بن ابى طالب علیهما السلام فرمود: أنتَ أخی و
أنَا أخوکَ من و تو نیز با هم برادریم.2
ج) حاکم رحمت
پیامبر اکرم، حاکم رحیم و نظام حکومتی او حکومت رحمت بود لذا تمامی
حاکمان و زمام داران را سفارش به رحم و مروت با مردم نموده و می فرمود:
لا یَزالُ الإِمامُ بِخَیرٍ ما إذَا استُرحِمَ رَحِمَ.
پیشوا تا زمانى که از او رحم خواهند، رحم کند، پیوسته در خیر است.3
آن حضرت برای حاکمان امت اسلام این گونه دعا کردند:
اللّهُمَّ مَن وَلِیَ مِن أمرِ امَّتی شَیئا فَشَقَّ عَلَیهِم فَاشقُق
عَلَیهِ، ومَن وَلِیَ مِن أمرِ امّتی شَیئا فَرَفَقَ بِهِم فَارفُق بِهِ.
بار خدایا! هر کس زمام چیزى از امّت مرا به دست گیرد و بر آنانن سخت گیرد،
تو بر او سخت گیر و هر کس زمام چیزى از امّتم را به دست گیرد و با آنان
نرمش کند، تو با او به نرمى رفتار کن.4
د) ارتباط مستقیم با مردم
پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله با یاران و عموم مردم ارتباط تنگاتنگی داشت و می فرمود:
ما مِن إمامٍ یَغلِقُ بابَهُ دونَ ذَوِی الحاجَةِ وَالخَلَّةِ
وَالمَسکَنَةِ، إلّا أغلَقَ اللّهُ أبوابَ السَّماءِ دونَ خَلَّتِهِ
وحاجَتِهِ ومَسکَنَتِهِ.
هیچ پیشوایى نیست که درِ [خانه] خود را به روى نیازمندان و درویشان و
مستمندان ببندد، مگر آن که خداوند، درهاى آسمان را بر روى نیاز و درویشى و
مستمندى او فرو مىبندد.5
آن پیامبر رحمت سخن مستمندان را بدون هیچ واستهای شنوا بود و به آنها رسیدگی کرده، میفرمود:
مَن وَلّاهُ اللّهُ عز و جل شَیئا من أمرِ المُسلِمینَ، فَاحتَجَبَ دونَ
حاجَتِهِم وخَلَّتِهِم وفَقرِهِمُ، احتَجَبَ اللّهُ عَنهُ دونَ حاجَتِهِ
وخَلَّتِهِ وفَقرِهِ.
هر کس خداوند عزّ و جلّ زمام امرى از امور مسلمانان را به دست او بسپارد و
او مانع آن شود که مردم، نیازها و گرفتارىها و نادارى خود را به گوش او
برسانند، خداوند، مانع آن مىشود که حاجت و نیاز و نادارىاش به درگاه او
برسد.6
هـ) اختصاص زمانى به نیازمندان
امام حسین علیه السلام می فرمایند:
از پدرم درباره ورود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله [به خانهاش] پرسیدم.
فرمود:" ورود او در اختیار خودش بود و هر زمان که مىخواست، وارد مىشد، و
چون به خانهاش مىرفت، اوقاتش را به سه بخش تقسیم مىکرد: یک بخش براى
خدا [عبادت و نیایش]، یک بخش براى خانوادهاش، و یک بخش براى خودش.
آن گاه، بخش مربوط به خودش را میان خود و مردم، قسمت مىکرد و آن را از
طریق خواص به توده مردم منتقل مىکرد و چیزى را از آنان، دریغ نمىورزید.
در قسمت مربوط به امّت نیز روش ایشان چنین بود که اهل فضل را در انجمنش
مقدّم مىداشت و به هر یک، به فراخور فضل و منزلت دینىاى که داشت، زمانى
را تخصیص مىداد. برخى از آنان، یک حاجت و کار داشتند، برخى دو حاجت و
برخى چند حاجت. پس، آن طور که صلاح ایشان و امّت بود، به خواستههایشان
رسیدگى مىکرد و در خور آنان، مطالبى را بیان مىداشت و مىفرمود:"
حاضران به غایبان برسانند" و [مىفرمود:]" حاجت کسى را که نمىتواند
حاجتش را به من برساند، به من برسانید؛ زیرا هر کس حاجت کسى را که
نمىتواند آن را به زمامدار برساند، به گوش او برسانَد، خداوند، گامهایش
را در روز رستاخیز، استوار مىدارد".7
پینوشتها:
1. سوره مبارکه حجرات آیه 10
2. الأمالی للطوسی ص 587 ح 1214
3. تاریخ الکبیر ج 3 ص 509 ح 1690
4. بحار الأنوار ج 75 ص 352 ح 62
5. سنن الترمذی ج 3 ص 619 ح 1332
6. سنن أبی داوود ج 3 ص 135 ح 2948
7. بحار الأنوار ج 16 ص 150 ح 4